علم بهتر است یا ثروت؟!
یادمه اون موقعها که دانش آموز بودیم ، یکی از موضوعات مطرح در کلاس انشاء موضوع "علم بهتر است یا ثروت "بود ، موضوع معروفی که از خیلی پیش تر از دوره ما مطرح بود و مطمئنا خیلی بعد از دوره ما نیز یکی از موضوعات مطرح و قابل کلنجاری خواهد بود .
پلان اول
دانش آموز روستایی و کوخ نشین که پول خرید کتاب و دفتر نو را نداشت ، نوشته بود که:
"به نظر من ثروت بهتر از علم است برای اینکه ما می توانیم دفتر و مداد نو و جدید بخریم و دیگر نیازی نیست منتظر جشن نیکوکاری باشیم ."
ولی معلم به او گفت : اگر علم داشته باشی می توانی ثروتمند شوی ولی ثروت داشتن باعث عالم شدن نمی شود.دانش آموز کوخ نشین ما به حرف معلم گوش کرد و با جدیت درسهایش را خواند و با همه مشکلات و محدودیت هایش سالهای تحصیلی را یکی پس از دیگری با نمرات عالی گذراند .
پلان دوم
دانش آموز شمال شهری کاخ نشین که فقط هزینه تحصیلش معادل مخارج چندساله ی خانواده ی اون دانش آموز کوخ نشین بود، در دفتر انشایش نوشته بود:
"حتما ثروت بهتر از علم است،چون با پول میتوان همه چیز را خرید حتی علم را "
دانش آموز کاخ نشین پایه های تحصیلی را یکی پس از دیگری با کمک همان پولهای بی زبان وبه مدد معلمهای خصوصیش بدون توجه به درس و درس خواندن گذراند .
پلان سوم
سالها از کلاس انشاء و موضوع "علم بهتر است یا ثروت" گذشت . دانش آموز کوخ نشین با زحمت فراوان و همت بسیار با وجود امکانات اندک با رتبه خیلی خوب وارد دانشگاه شد و از قرار با دانش آموز کاخ نشین که حتی در کنکور شرکت نکرده بود همکلاسی شد !!!!
باز سوال قدیمی ذهن دانش آموز کوخ نشین دیروز را به خود مشغول کرد که واقعا "علم بهتر است یا ثروت"
=================================
حتما اطلاع دارید که مجلس شورای اسلامی در یک اقدام قابل تامل با پذیرش دانشجوی پولی در دانشگاههای دولتی بدون آزمون موافقت کرد.حال صحبت ما با نمایندگان این است که:
به نظر شما اگر جوانانی که از نظر مالی در سطح پایین یک جامعه هستند، ببینند که برای رسیدن به جایگاهی مناسب و متعالی هیچ نیازی به درس خواندن نیست و فقط میتوان از طریق پول بازی و سیاستبازی به مراتب عالی رسید، آیا انگیزه ای برای ادامه تحصیل برایشان باقی می ماند؟!!!و آیا این اقدام باعث دلزدگی و سرخوردگی آنان نمی شود؟!!!
شاید جا دارد که در اینجا این سوال قدیمی را از نمایندگان مردم پرسید که براستی، " علم بهتر است یا ثروت".
امام صادق علیه السلام:
کسی که در ماه رمضان آمرزیده نگردد تا رمضان آینده،آمرزیده نمی گردد؛مگراینکه روزعرفه را درک کند.
حریم سبز عشق
عرفه، نهم ذی الحجه الحرام، خورشید رو به مغرب از دل آسمان می گذرد، خیمه های حسین بن علی علیه السلام و گرمای نیم روزه ی خود را احساس می کند.
حسین بن علی علیه السلام از خیمه گام بیرون می نهد با صورتی آرام و لب هایی که پروردگارش را مدح و ثنا می کند به راه می افتد.
فرزندان و یاران او نیز از خیمه هایشان خارج می شوند و به سوی کوه رحمت روانه می شوند لب ها ذاکر و دل ها شکسته اند ، قامت ها خاضع و به فرود رو کرده اند.
حسین علیه السلام سبکبال دست ها را در برابر صورت می گیرد و دعا را شروع می کند چون مسکینی که طعام می طلبد. نفس های مشک بوی حسین عرفات را خوشبو می کند گروهی گرداگرد او برای شنیدن دعا ایستاده اند لحظه های ناب و تمام نشدنی آغاز می گردند.
گوهر اشک از چشمان حسین بن علی علیه السلام می جوشد گریه امان نمی دهد.
چشمان زیبای حسین بن علی در دعا تر می شوند زمزمه ای سر می دهد که سخت عاشقانه است و لب هایش او و نعمت هایش را یاد می کند . از این سو دل کنده است با طراوت و شادابی ، عشق بی پایان در چهره اش می درخشد.
این صدای حسین بن علی علیه السلام است که در صحرای عرفات طنین می افکند محزون از درد عشق، اما شامان است.
در ساحل عرفه گام می نهیم تا از حال و هوا و خنکای آن جانی تازه کنیم
و به قدر وسع از گوهرهای آن به دست آوریم.
***التماس دعا***
صَعبُ مُستَصعَب
نقل می کنند در کشاکش نبرد روز عاشورا یکی از اصحاب وفادار و با اخلاص حضرت ابا عبدالله علیه السلام به نام "ابو تمامه صیداوی" وقت نماز ظهر را به ولی الله الاعظم امام حسین علیه السلام یاد آوری نمود. حضرت نیز در جواب این صحابی مخلص فرمودند:
« جَعلکَ الله مِن المُصلین» «خداوند تو را از نماگزاران قرار دهد».
بزرگان عرصه معارف ولایت ، معتقدند هر چند در اخلاص و جایگاه والای " ابو تمامه صیداوی" هیچ شکی وجود ندارد اما او در مراتب نازل و پایینی از معرفت قرار داشته است. این بزرگوار اگر به مراتب معرفتی والای ولایت دست می یافت هیچ گاه به خود اجازه نمی داد تا به امام معصوم که ولایت مطلقه جمیع ماسوی الله دارد وقت نماز را متذکر گردد. امام خود نماز مجسم و روح صلاه است. حقیقت توحید در وجود امام معصوم علیه السلام نهفته و او هیچ گاه از وقت ملاقات با معبود خویش غافل نخواهد بود.آیا بزرگان معرفتی سپاه سیدالشهدا علیه السلام متوجه ی ورود وقت نماز نبودند؟
آیا حضرت ابالفضل العباس علیه السلام نمی توانست به امام تذکر دهد و یا نمی خواست نماز بخواند؟
آیا حضرت علی اکبر علیه السلام دچار غفلت بودند؟
آری در عرصه ی ولایت پذیری و درک مبانی معرفتی امر خطیر ولایت، اخلاص تنها داشته ی لازم نیست. اخلاص در این عرصه تنها بخشی از نیاز است.انسان در این میدان بیش از هر چیز به معرفت و شناخت نیاز دارد تا بتواند مراتب عمیق و پیچیده ی امر ولایت را درک کند.
امروز نیز در عرصه گسترده و خطرناک جنگ نرم ، محتاج معرفت ، بصیرت و شناخت افسران و فرماندهان جبهه ی خودی هستیم . هر عقل سلیمی به این حقیقت حکم می نماید که در میدان جنگ و نبرد نقش فرماندهی ، بسیار کلیدی و موثر است.سربازان این عرصه قطعا باید مراتب معرفتی بالایی نسبت به ولی و فرمانده خود داشته باشند تا بتوانند صحنه را مدیریت و کنترل نمایند.
در میدان نبرد نرم ، باید نسبت به ولایت مخلص باشیم؛مبادا فریب خناسان را خورده و به نازل سازی مراتب ولایت تن دهیم.
در این میدان بیش از هر چیز باید گوش به فرمان فرماندهی کل باشیم.مبادا فراموش کنیم که پذیرش مراتب ولایت امری بس خطیر و دشوار است. امروز شاید بیش از هر روز دیگر به تفکر در این روایت نبوی احتیاج داریم:
"ان حدیث آل محمد صَعبٌ مُستصعب لا یومن به الا ملک مقرب او نبی مرسل او عبد امتحن الله قلبه للایمان":
«همانا حدیث آل محمد دشوار است و مردم آن را دشوار می شمارند ،ایمان به آن نمی آورند مگر فرشته ای که به مقام قرب خدا دست یافته باشد،یا پیامبر مرسل ،یا بنده ای که خداوند قلب او را برای ایمان مورد آزمایش و امتحان قرار داده باشد.»
اخوی عطر بزن!
شب جمعه بود
بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل
چراغا رو خاموش کردند
مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی
زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت
یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما
عطر بزن ...ثواب داره
- اخه الان وقتشه؟
بزن اخوی ..بو بد میدی ..امام زمان نمیاد تو مجلسمونا
بزن به صورتت کلی هم ثواب داره
بعد دعا که چراغا رو روشن کردند
صورت همه سیاه بود
تو عطر جوهر ریخته بود...
بچه هام یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند …
***سلام و درود خدا بر بسیجیان و رهپویان ولایت***
آرزوی جهاد و شهادت!!
محرم که میشه، وقتی برای امام حسین(ع) گریه میکنیم،شاید بارها پیش اومده که تو دلمون میگیم اگر در کربلا بودیم قطعا حسین را تنها نمیگذاشتیم و تا پای جان برایش جان فشانی میکردیم.
اما دریغ، که شاید اینطور نیست و این احساسات، یک شور و احساس زود گذر باشه.
میگن تو نزدیکی های کربلا یه روستایی بوده که مردمش با اینکه میدونستن چه واقعه ای تو نزدیکی هاشون داره اتفاق می افته همچنان کارهای روزمرشون رو انجام میدادن یعنی خیلی بی تفاوت از کنار ماجرا گذشتن!!
به راستی چه چیزی غیر از دلبستگی و وابستگی به دنیا باعث میشه که همچین رفتارهایی رو شاهد باشیم؟!!
شاید ما هم با این اعمال و رفتارهامون اگر در آن زمان بودیم،تازه اگه بخوایم خیلی خوش بینانه فکر کنیم دست کمی از اون مردم نداشتیم !! یعنی اگر جز یاران یزید نبودیم قطعا جز سپاه امام حسین هم قرار نمیگرفتیم !!
مگر نه این است که امام حسین(ع) امام زمان عصر خودش بود؟ و مگر ما نیز امام زمان نداریم؟ اگر امام حسین(ع) را مظلوم مینامیم، خود حضرت مهدی(عج) فرموده که «من مظلومترین فرد عالمم.»
امام حسین، ابوالفضل و علی اکبر و قاسم و حضرت زینب داشت ولی امام زمان چی !!!
همیشه در خیالات خود حاضریم با دشمن امام حسین(ع) بجنگیم ولی در واقعیت حاضر نیستیم کوچکترین قدمی، حتی در حد خواندن روزانه یک دعای کوچک برای امام زمانمان برداریم. شاید هفتهها یا ماهها یادی از مولایمان نمیکنیم، چهرسد به کشته شدن در راهش.
حال قبول داری که به یاری امام حسین(ع) نمی شتافتیم بلکه اگر خیلی لطف میکردیم و خود را به اصطلاح مسلمان مینامیدیم به جنگ امامان نمیرفتیم و چه بسا وقتی زرق و برق پول، ثروت، پست و مقام را میدیدیم از پیش قراولان سپاه دشمن میشدیم.
با این آمادگی من و تو و دیگران در صورت قیام امام، سرنوشت منتقم خون حسین(ع) نیز چیزی غیر از سرنوشت حسین(ع) نخواهد بود.
========================
مرحوم شهید مطهری می فرمایند: یکی از علمای قم برای من نقل می کرد که مرحوم فیض کاشانی دربار? این جمله که از حضرت امام حسین علیه السلام نقل شده است که ایشان در شب عاشورا فرمودند: من اصحابی بهتر از اصحاب خودم سراغ ندارم ، می گفت من باورم نمی کنم چنین چیزی را امام فرموده باشد. گفته بودند چرا؟ گفته بود مگر آنان چکار کردند که امام بگوید اصحابی از اینها بالاتر نیست.
هر مسلمانی جای آنها می بود ، وقتی می گفتند فرزند پیغمبر ، امام زمان در دست دشمن تنها مانده است، قهراٌ می ایستاد. یک شب در عالم رویا دید که صحرای کربلا است .آن جریان به نظرش آمد که موقع ظهر است و می خواهند نماز بخوانند.
حضرت امام حسین علیه السلام به همین آقا فرمودند شما جلو بایستید تا ما نماز بخوانیم.(همانطور که سعید بن عبدالله حنفی و یکی دو نفر دیگر خودشان را سپر قرار دادند ) دشمن تیراندازی می کرد. آقا رفت جلو ایستاد .اولین تیر از دشمن داشت میآمد. تا دید تیر دارد میآید ، خم شد ناگاه دید تیر اصابت کرد به امام. در همان عالم خواب گفت: استغفرالله ربی و اتوب علیه ، عجب کار بدی کردم ! این دفعه دیگر چنین کاری نمی کنم دفعه دوم تیر آمد تا نزدیک او شد دو مرتبه خودش را خم کرد . چند دفعه این جریان تکرار شد؛ دید بی اختیار خم می شود. در این هنگام امام به او فرمود : « انی لا اعلم اصحاباٌ خیراٌ و لا افضل من اصحابی. من اصحابی بهتر از اصحاب خود نمی شناسم.
صحرای بلا به وسعت تاریخ است و کار به یک" یا لیتنی کنت معکم" ختم نمی شود. به جای آنکه با زبان زیارت عاشورا بخوانی ، در خیل اصحاب آخرالزمانی حسین با دل به زیارت عاشورا برو.
« ضحاک بن عبدالله مشرقی » را که می شناسی ! عصر عاشورا از جبهه حق گریخت بعد از آنکه صبح تا شام را در رکاب امام شمشیر زده بود، چرا که خوف ، فرزند شک است و شک زائیده شرک و این هر سه، خوف و شک و شرک، راهزنان طریق حقند......
که اگر با مرگ انس نگیری ، خوف ، راه تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد........
فتنه ی سبز سوخته دیگه حرفی برای گفتن نداره
فقط میخواهند اعلام حضوری کنند که ما نمردیم هستیم ولی اشتباه فکر میکنند.
برای دیدن تصویر بزرگ به ادامه مطلب بروید